هیروگلیف سعید آرمات

شعر حرف عکس مکث...

هیروگلیف سعید آرمات

شعر حرف عکس مکث...

                                                                

                                 بندر عباسی دهه چهل تا شصت.

 

 

اینجا که ظهر ِسگ است کنار این ساحل

من را در تو چای خانه ای  بوده است

 گاهی که اسیرت بودم ،

در طبقه ی دومت          مسافر خانه ای.

 

از پنیری که می آمد هر صبح در بشقاب چرک ملامین

و خدمه با ران های کبود و سبز  مجمعه روی سر 

قر می آمد

 چند پر ریحان نیم گند  با دو بازوی لخت بلند داشت

تو اینجا وسط دهه چهل کنار ساحل بساط قمار داری

یک روزی سیبل خراب و تفنگ ِسوزنی دستکاری شده داری

یک روزی کلاه و شال بی ربطی  در نقش ِ داش آکلی

یک روزی در بازی مسخره ی جنگ خروسها بازنده ای

صدایت را برده ای بالا میز چپه شده است

پنکه سقفی دور کف ها ی دور دهن تو ور می زند

 ضامن دار از پر شالت افتاده است

اینها منم که دارم به تو بر می گردم بندر عباسی من

در آرشیو از دست رفته ی تلوزیون.

آخرِ این فیلم تو با خدمه –مرد بود یا زن  -

بالا رفتی

در اتاقی یک تخته

با صدای رادیوی ترانزیستوری از پنجره ی باز

 در آهنگ محزون خواننده ای با ته لهجه ی خلیجی

 به چند دهه بعد افتادی .

 

 

شهر زاد است  

اسم راوی سینمای نورمن ویزدوم در دهه شصت

در فیلم شیرفروش

همه چیز خوشحال و خراب است

صداها درهم اند  

در بلندگو های گنده ی دو گوشه ی پرده

 بوی بد فقط از سیگار و کفش نیست

در صحنه هایی با زن های مختلفی  

بوی وایتکس از زیر صندلی ها می زند بیرون

بعد همه داد می زنیم :

                           کی بود این بی شعور؟

بر صندلی هایی که جر داده ایم

من وَ دوستم

 ابراهیم

 دست در شلوار یم

 به انتظار شخصیت زن با موهای کوتاه در لباس خواب.

فیلم تمام است و کار ما ناتمام

نورمن

 لودگی کرد این قدر

که شیر های ما همه توی فیلم سر رفت

 و لحظه ی وارد شدن زن

 نگاتیو و ما پاره شدیم.

نظرات 26 + ارسال نظر
جنبش اجتماعی منتقدان شبکه فارسی 1 سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:14 ق.ظ http://farsione1.persianblog.ir/

به جنبش اجتماعی منتقدان شبکه فارسی 1 بپیوندید. همانطور که می دانید شبکه فارسی زبان فارسی1 از مهرماه سال گذشته آغاز به کار کرد اما به نظر می رسد این شبکه در ظاهر سرگرمی به شدت به دنبال ضربه زدن به ساختار مستحکم خانواده های ایرانی است و این در حالیست که مسئولان مروبطه در خواب هستند. ما در وبلاگ پشت پرده فارسی1 بدنبال آگاه کردن ایرانیان عزیز نسبت به خطرات این شبکه برای خانواده ها هستیم. آماده تبادل لینک و درج مطالب شما در نقد این شبکه هستیم.

آرش شفاعی سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:36 ق.ظ http://www.arashshafai.persianblog.ir

مخلصیم و دل تنگ ای دوست نازنین سالیان دور که نمی دانم کجایی و چه می کنی و چه خوب که پیدایت کردم با این شعر

برهان چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:41 ق.ظ http://khalvatematrook.blogfa.com

عالی بود آقای ارمات . در این کار طنز زیبا ادم سر میده تند تند به پایان و دوباره باز خوانی ....
و در کا روز ایرانی فرصت بیشتری برای لمس در اختیار مخاطب گذاشته اید . به هر حال لذت بردم...

فاطمه زارع چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:01 ب.ظ http://fzp.blogsky.com

سرشار بود از تصویر وصدا والبته بو

برای خواندش باید از تمام حواس ۵گانه استفاده کرد و این اتفاق دوست داشتنی است که برای من که در کمتر خوانش پیش می آید .
این شعر جر شعر های است که احتمالن در یاد م خواهد مانند تصویرش وکلماتش وحس ش کار بهم تنیدگی عجیبی دارد

اما اسمش را دوس ندارم

اما برهنگی این شعر حس می شود خیلی چیز های که حس می شود در حد واندازه یک فیلم است حتی هر بیشتر
که در جهان شاعر افتادنی ست.

مرسی آقای آرمات این شعر ی بود که به دلم نشست بعد از مدت ها

سید علی میرافضلی چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ب.ظ http://amiralavi.persianblog.ir

سلام سعید عزیز
بسیار لحظات درخشانی داشت
بالاخص پایانش.
دستت درد نکند.

ممنون از دوست و یاد ها
که ما را رها نمی کنند

محمدرضا عبدالملکیان پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ق.ظ

خدای من تو شاید در آستانه ی بیست سالگی بودی و تقویم هنوز به هفتاد نرسیده بود . پیش از آنکه تو بیایی غزل هایت آمده بود با طعم شرجی و بوی دریا . آمده بود تا همان منزلگاه اول . کتابخانه پارک شهر می گویم و ما هر سه صدای موجها را شنیده بودیم . به هر حال بعد از این همه سال خوشحالم از شنیدنت .

شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطف های بی کران کرد
با یاد حسن حسینی و قیصر عزیز و دوست محمد رضا عبدالملکیان

بنیامین پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:10 ق.ظ http://posbastaki.blogsky.com

سلام سعید جان کاش می خوندی
یک بار پی رنگی در ذهن
یک بار برای تثبیت این همه زیبایی


با فاطمه موافقم حالا که دارم این شعر رو اینجا شمرده می خونم تمام پنجگانه رو در گیر می کنه
حتی بوی وایتکس تو دماغم مونده
بعد از اتمام

پایانش هم خیلی خوب بود
نسبت به بقیه کارات با این شعرت ب
یشتر ارتباط برقرار کردم

شاد باشی دوست خوبم و سبز بمانی

مسعود رحمتی پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:53 ب.ظ

مبارکه استاد
حظش رو بردم

مرسی مسعود

فرهادی جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:55 ق.ظ http://amad-raft.blogfa

سلام آقای آرمات
دیگران این تصاویر را تصور کرده اند اما من سالهاست آنها را می شناختم و به فراموشی...
ممنون از به تصویر کشیدن این همه کذشته.

خانه نقد ترتیزک شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:15 ب.ظ http://www.tartezak.blogfa.com

تاملی بر مجموعه شعر " این مرده سیب نیست یا خیار است یا گلابی "

سروده ی رزا جمالی


سلام خوشحالم که بلاخره شما هم به دنیای مجازی وارد شدید .

قبلن از طریق دوستی کتاب های شما راپی جسته بودم ومتاسفانه موفق نشدم از انجاییکه در شعب دوم خانه نقد من نوبت به کتاب شما نیز خواهد رسید لطفن یک ادرس جهت تهیه کتاب هایتان عنایت فرمایید . صندلی خالی .... را از ولی زاده پی جستم متاسفانه نداشت .

ممنون می شوم راهنمایی فرمایید.


وبلاگ نقد شعر زنان معاصر

www.tartezak.blogfa.com


___________

وبلاگ نقد شعر مردان معاصر
www.tartezak2.blogfa.com

ممنون دوست عزیز و تلاشگر من تنها تقسیم بندی شاعران را به دو دسته زن و مرد در نیافتم در هر حال ممنون که به من سر زدید.

به من نامه بنویس شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:21 ب.ظ http://rezaasoleimaani.blogfa.com


سلام! استاد شعر سپید معاصر صادره از جنوب! خیلی تحقیق کردم دیدم شما از قلل شعر معاصر از نوع سفیدش هستید پس نظر ارزشمند شما را روی شعر در وبلاگم برای عموم قرار دادم تا همه بدانند که یکی از قلل شعر سفید فارسی در مورد شعرم نظریده است! اما دریغ از اینکه روز مرد آمدم به شما روز مرد را تبریک بگویم دیدم نظر من را شما جرات نکرده اید برای عموم به نمایش بگذارید!
روز مرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!مبارک!

عزیزم سوئ تفاهم شده است!! چرا باید نظر تورا حذف کنم می توانی مجدد نظرت را ارسال کنی داعیه مردی هم دیگر از آن حرف هاست که من آن را درک نمی کنم مگر در روز و روزگار ما هنوز زنها را جنس دوم تلقی می کنید اگر به روزی به نام مرد اعتقاد داری (من که ندارم) بر شما مبارک

.... شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:46 ب.ظ http://abed.blogsky.com

شمردن معکوس دندان فقر پیشکشی

حسین قطره سامانی شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:53 ب.ظ http://www.etefaghoftad.blogfa.com

سلام. ممنون از کامنت. خوب خوشحالم که باعث شدید من به این وبلاگ راهی داشته باشم. این شعر آخر شمارو دیشب و امروز خوندم. دوستش داشتم. سه شعر پست یکی مونده به آخرم قصد دارم بعد از ثبت کامنت بخونم.

ممنون دوست نادیده
حتماً در شعرت نکته ای هست که موجب شده من آن را تا آخر بخوانم و نظری هر چند مختصر بگذارم با پست های جدید خبرم کن

بنیامین شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ب.ظ http://benmedia.blogfa.com

سلام،خوب بود خوشم آمد لینکت کردم

برهان یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ق.ظ

سلام
در صفحه سپنج روئیت شده اید.
خواندمتون . عالی بود ..
جای این هم اونجا بود ..؟

مهدی مرادی زاده یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ق.ظ http://exposureman.com

سلام بر سعید آرمات بزرگ :)
تک پوش نو مبارک

موفق باشید

ممنون
ممنون از دوست

دست در شلوار! دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ب.ظ

داری بار شعر این روزهای ما را به دوش می کشی درود بر تو

مصطفا فخرایی دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ http://koubeh.blogfa.com/

سلام دوست عزیز
خوشحالم و خرسند از دیدارت هر چند که مجازی باشد.
شاد و سربلند!

رویاآل علی دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:04 ب.ظ http://ghsedakam.blogfa.com

سلام آرمات عزیز
آره می دونستم اینجایین.اومده بودم.اما به خاطر همون حس وحالی که نمی دونم من قبلا گفته بودم یا شما خودتون فهمیده بودین کامنت نذاشتم/این جور نیست که اصلا ننویسم/می نویسم اما احساس می کنم دوست دارم فعلا برای خودم فقط بنویسم ودوست دارم جلسات رو بیام وفقط شعر بشنوم/من شعراتون رو با صدای خودتون دوست تر می دارم/شعر روsaveکردم چند بار بخونم ولذت ببرم
مرسی وقلمتون جاوید

کانون هنر سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:00 ق.ظ http://www.kanoonehonar.com

خسته نباشید
لطفا در رابطه با پیشنهادتان با ما تماس بگیرید.
پیروز باشید

امامدادی سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:04 ق.ظ http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سلام
خسته نباشید.

کانون هنر سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:32 ق.ظ

سلام دوباره
با عرض پوزش از این که پیام ما واضح نبود. از آن جایی که به آدرس پست الکترونیکی شما دسترسی نداشتیم و نیز دریچه ی نظرات را مکانی مناسب برای تبادل نظر در مورد پیشنهاد شما نمی دانستیم پیغامی با آدرس خود برایتان گذاشتیم تا از آن طریق جهت مکاتبه ی بیشتر با هم تماس داشته باشیم. مجددا از شما به خاطر پیشنهادتان سپاسگذاری می کنیم و در انتظار تماس شما هستیم.

بنیامین سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:33 ب.ظ

این کار یه خورده ادیت شده و حالا نظر بدین مرسی :





با دو فقره چک برگشتی افتاده ام

از ریخت، بی ضمانت چشمهات،

با ارتباط انکار شده ی

دختر بچه ی کوچه ی بغلی

که حالا رانهایش 25 ساله اند و به ایروبیک می روند.

قمری کوچک گوشه قفس بی جفت و تقویم های قمری،

برگ برگ به روز تولد تو می رسند،

روی میز بیکارچقدر کارسرم ریخته موهایش

ابچچم!

صبر می کنم با تفاله چای جا مانده

بین زبان لالم و دندان نیش و کنایه های تو در گوشم

غغیژژژ سوراخ

می کند دیواررا شاید برای قاب عکس فروید.

همسایه خود آزار بود، مردم آزارش کرد، چند جلد کتاب.

برای بغلم اندازه بودی با لباس خواب فرانسوی با خط صورتی

که بی آرایش ریمل لای انگشتهای تو

می چرخد دور اتاق سرم،

خیر سر پدرت فاشیست بود،

نازنازی تحویلم داد 1361 سکه شده با چند ماده روزگارش.

دو قدم زمان را عقب می روم

با بوی ورساچی صورتی 50 میل در خیال تختم و

و بعد ریخت و پاش می شوی توی آشپزخانه با بوی سیر.

خاک روبه در تقابل با خرده شیشه های تو

پهلوی راست من هم با چاقوی جهاز

که مرام داشت، خوب ننشست.

بر می گردم و مرور می کنم،

روزنامه هم نبودی گذری بخوانمت.

توحتی با رگت خوب تا نکردی

و حالا تفاله ی دیگری دارد سقوط می کند

از لبه ی پنجره که باز گذاشته بود،

دو تا بازوی سفید و انگار

« در کوچه باد می آید و این ابتدای ویرانیست»

راه خانه تو را گم کرده بود

حتی یک برگ ازتو نمانده،

نسخه خطی عهد قجری من!

حالا خواب چراغش روشن تراست.

سمفونی 29 احاطه ام کرده،

یکی از تفاله ها هنوز روی سینه ی بلور مانده.

عکس تو می خندد بی خودت

و کاناپه درما فرو می رود و

ایروبیک می شویم با دو گیلاس سرخ همزاد.





وبگرد سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:59 ب.ظ http://www.bloglist.blogfa.com

وبلاگ نویس برتر هرمزگان کیست؟ در این نظر سنجی شرکت کنید. در ضمن لینک 20 وبلاگ هرمزگانی که تا امروز به روز شده است را ببینید.پایان نظر سنجی 9/4/89

ر د ن چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:15 ب.ظ http://www.dabirinezhad.blogfa.com

سلام
خسته نباشی

امین امیری پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ب.ظ

سلام. سعید جان می دانی فرق این شعر با «بندرعباسی دهه چهل تا شصت» چیست؟ اینجا هی طفره می روی و طفره می روی ولی آنجا خودت را اعتراف می کنی و نشان می دهی.آنجاهمه چیز عریان است ، وضوح دارد ولی اینجا شکل سطر زیر را به وجود می آورد: «از دست هایی که تا وسط هوا به هوای توپ آمد در پنجره و لکه ی شیر شد» یا همان ابتدا«برای رابعه بنت کعب قزداری ....؟».

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد