از یک بو
موشی که توی گلدان بزرگ اتاق من است
از حمله خبر دارد
عطر پاک کن های دهه شصت
زرد و نرنجی
حمله ی تازه ای تدارک دیده اند
صدای ور ور پنکه ی رومیزی
طوطی مقلدی که ادای زن ها را بلد است
من خودم را برای بدنم آماده کرده ام
برای به کوچه بردن اجباری پاها
برای این انگشت های بلند با خودکار بیک مشکی روی هر کدام شمایل قدیسی
برای این موی کم پشت سرباز روی برج سر مرز چل سالگی
از توی گلدان بزن بیرون ای موش ای بوی خاکستری
بریز عطر و رنگ پاک کن های پسر ده ساله را به هم
حسرت خم شدن خیزران مهره های کمر
کج شدن استخوان فک به آهستگی
کج ایستادن روی زانوی چپم از درد مفصل زانوی راست
پیدا شدن سرو کله ی مشکل جنسی با سنگ کلیه یاغی
ایستاده با نیزه در مجاری ادرار
تارهای سمج موی جوگندمی روی کتف
ولی لزوما
دری را که آخرین زنی که دوستم داشت و ازآن رفت بیرون
زده ام رنگ سفید
شکل وهن لحظه ی خدا حافظی با سیگاری روی گوش
زده ام شکل مرتب کتابخانه ام را به هم
حالا دن کیشوت و شاملو یکی اند
بکشم خطی که سعدی با عبای بلند و عمامه
ماچ بلندی بفرستد به بوکوفسکی
و طومار شیخ شرزین بهرام بیضایی
بلند شود بایستد دهکده ی جهانی را بریزد به هم
یا رک گویی جن نامه ی هوشنگ گلشیری
کسی که توی گلدان بزرگ من گوش ایستاده را بپرد بیرون
پاک کن های ده سالگی من درست نشانه گرفته اند
من همه ی این متن را از یک بو کشیده ام بیرون
خرداد 90
سلام استاد
خیلی مخلصاتیم
بعد از درود
لذت بردم
...دری را که آخرین زنی که دوستم داشت و ازآن رفت بیرون
زده ام رنگ سفید ....
واقعا قلمتون رو دوست دارم
پایدار باشید
درود بر شماآقای آرمات.
دعوتید به چند غزل و سپید کوتاه از این حقیر
با احترام [گل][گل]
احضار ذات زندگی به شعر /مرسی سعید آرمات عزیز !
می خوانمت
سلام
مثل همیشه زیبا و متفاوت
؛ مگر اینکه شکلی به ظاهر مرتبی بهم بخورد و دن کیشوت و شاملویی یکی شود؛
خیلی حساب شده مینوسی و با وسواس
از شما یاد میگیرم
پایدار بمانی
کوتام
سلام مهربانم
شما بااحترام دعوتید به خوانش شعر آفتاب پرست تا از نظراتت استفاده ببرم
با سلام
با نقدی از خانم مینو نصرت به دلقک ها گریه می کنند منتظرشما هستم
درود دوست عزیز
ساخت روایی شعرها و احضار واژگان و چینش خلاقانه و غافل گیرانه آن ها و اتفاق نویسی ها بی نظیرند سعید جان.
با اشتیاق می خوانمت.
سلام
من خودم را برای بدنم آماده کرده ام
برای به کوچه بردن اجباری پاها
سطرهای شعر ادم را غافلگیر وشگفت زده می کند عینیت گرایی در شعر کیفیت زندگی بخشیده بود. راستش بار اولی که شعر شما را می خواندم هر چه به انتها می رسیدم با خود فکر می کردم شعربا ااین ساختی که در ذهن مخاطب حرکت می کندبا چه کیفیتی می تواند پایان یابد؟
شرمنده اقتدار زبانی شعر شما مرا وادار به چنین جسارتی کرد
یادم امد دارم چهل ساله می شوم.دلم برای دبستان حافظ تنگ شد و برای موم مورو.
سلام... من خوندم شعر رو. خوبه من خوشم اومد. تصاویر ملموس و حس های آشنا... زبان نه چندان مغلق و روان. پرش های تصویری و دررفتگی های ذهنی...اینها را فهمیدم و دوست داشتم. خیلی ممنونم که به من سر می زنی.
شعرتان حس آشنای عجیبی به آدم میدهد.گوئی داستان احساس خویش را از زبان کس دیگری میشنویم. یاشاید این خود مائیم که...
سلام بر آرمات عزیز. عجب توفیقی و سعادتی که شما را در اینجا یافتم. خیلی خوشحال شدم. از شعرها بهره بردم و ان شاءالله باز سر خواهم زد، به یاد آن روزگارانِ خوش.
ممنون عزیز
سر ارادت ما وآستان حضرت دوست
سلام آقای آرمات
نمی دونم منو یادتونه یا نه؟
بیایید وبم شاید یادتون بیاد
لذت بردم از این همه تصاویر زیبا و مفاهیم عمیق
گرچه دیشب هم خواندمشان ولی باز لذتی مضاعف بود.
من بندر زندگی میکردم چند سالی-۸۴ تا ۸۷- و گاه به جلسات ارشاد میومدم
زنده باشید
سعید جان سلام، وبلاگ جدیدی راه انداختم از همه دل مشغولی هام .ممکنه زیاد حرفه ای نباشه ولی بازدید شما و لینک کردن من باعث دلگرمی میشه .
سلام
با کمال میل لینک شدید
زیبا بود با ترکیب های نو
مانا مانی
مردم
سلام
به روزم با:
واقعاً مانده ام چه دورانی است؟!
هیچکس فکر عشق پاکی نیست
آسمان مانده روی دست زمین
گندمی شوق روی خاکی نیست
[گل][بدرود]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
برادر چقدر قشنگ
به منم سر بزن
یاعلی
درود بر سعید آرمات عزیز.
دعوتی به شماره صفرم مجله الکترونیکی عقربه.
**************************************
سبز باشی.فراز
برای تولدم ، برای سپاهی لائین
...
چشم به راهم
سلام سعید جان...ماشالله چه بزرگ شدی ؟! دو شب پیش از خالو راشد حالتو تلفنی پرسیدم.سعید جان عکست میگه که هنوزم مثل همون موقعی. یعنی هنوزم سعید آرمات هستی.خیلی می خوامت سعید جان.
سلام جناب آرمات
وقتی کوچکترها فکر می کند بزرگ شده اند ومی خواهند تنهای قدم بزند این بزرگترها هستند که بیادشان می اندازند هنوز ...
بروزم
ومنتظر نگاهتان
درود بر شما دوست فرهیخته
با "عاشقانه ای برای یک دوست سرباز" به روزم و منتظر نقد و نظرات شما
قلمتان پایدار.
درود جناب آرمات
شعر قشنگی بود
با احترام میتوانید مجموعه شعر آقای هادی خوانساری تحت عنوان «کلاویای شکسته» (غزلهای سالهای 1375 تا اوایل 1379) و همچنین مجموعه شعرهای سپید ایشان با نام «قاچاق عطر تو» را در این وبلاگ دانلود نمایید.
سلام
شکل وهن لحظه ی خدا / حافظی با سیگاری روی گوش
غافلگیر شدم در این یک جمله...
سر بزنید.
سلام دوست
به روزم با یک رباعی و یک آزاد و حرفهایی
بسیار مشتاقت ...
سلام سعید جان...
می خونم تا یاد بگیرم...