بزنی به سیگار
همین طور ادامه بده زیر پتو با خودت
این راه را تمام کن برگرد
به پشت برگرد و به زندگی بر نگرد
زندگی که پتو نیست ، روی خوبی دارد پشت و تویش مال تو نیست
غلت بزن به شکم سرت را بکن دوباره زیر بالش
فرض کن فردا برای رفتن به اداره
و بعد به مهد کودک و گرفتن بچه
لباس اتو خورده نداری صبحانه ی نخورده داری
می شود صبح آفتاب باک ماشینت را بر داشته باشد
تو خوابت را بیندازی کنار کیفت روی صندلی بغل
نگاه به صندوق کوچک پست ِ توی دیوار
و بخندی به نامه های گم شده در سطل آشغال در مای داکیومنت
نگاه به عقربه ی گم شده ی بنزین
در دستگاه کیلومتر شمار
ادامه بده زیر پتو دنده ی بالاتر بزن
با نگاه به بالارفتن عقربه ی سرعت
و عقربه ی خواب که هر شب از تو پایین تر می افتد
شب روی جالباسی
شلواری که از تو بلند تر می شود است
توی تاریکی دستی که توی شلوار به دنبال فندک می رود است
سی دی را در دستگاه پخش بگذار
ونجلیز و کریستف کلمب
ضرب بگیرد شیش و هشت روی داشبورد
صدایت را ول کنی به این زندگی پایت را روی پدال
پایت را ادامه بده زیر پتو
بریزد پدال و پتو توی اتاق
دست آخر بالش را بکوبی به دیوار
نشسته توی تخت
بزنی به سیگار
من کنت مولاه فهذا علی مولا
اداره ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم و انجمن هنرهای ادبی برگزار می کند:
دهمین کنگره ی سراسری ادبیات غدیر
شاعران و نویسندگان گرانقدر تا عید سعید قربان می توانند آثار ارزنده ی خود در رابطه ی با شخصیت امیرالمونین و سیره ی زندگی ایشان و بخش ویژه خطبه ی غدیر را به صورت :
درج پیام خصوصی در وبلاگ
http://sheerghadir.blogfa.com/
ایمیل به آدرس اینترنتی sheerghadir@yahoo.com
فکس به شماره ی ۷۷۵۱۵۶۸-۰۲۵۱
و یا به آدرس پستی قم . خیابان ساحلی (لواسانی) اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم
ارسال نمایند.
هیچگونه محدودیتی در قالب و تعداد آثار وجود ندارد.
این کنگره در مجموع ۱۷ برگزیده خواهد داشت که به نه اثر برگزیده در زمینه ی شعر کلاسیک و به سه اثر برگزیده در زمینه شعر سپید و به سه داستان برگزیده و دو اثر در بخش ویژه سفر عتبات عالیات اهدا خواهد شد
نحو جمله ها فقط در سطح شکسته و در هم ریخته اند ... به نظر می رسد استفاده از یک سری فرمولهای تاریخ مصرف گذشته تنها شگرد متن است ... مثلن استفاده از فعل است در آخر بعضی جمله ها که به قصد آشنایی زدایی از نقش قدیم ارکان جمله انجام شده بارها در متن تکرار می شود .آیا این کار تا این حد شاعر را مبهوت می کند... و دیگر اینکه برای پایان بندی دست به دامن ترکیب دست آخر شدن یک جور کم رمق بودن سلیقه است
سلام
به روزم با خلیج2
دعوتید به خوانش و نقد[گل]
سعید عزیز سلام.
دلم برای صدات، برای نگات و برای شعرات تنگ بود.اومدم اینجا و رفتم که شاید یه کمی از دلتنگی م کم شه...مثل اینکه نشد.شایدهم شد...گرم باش مثل خورشید توی جنوب که وقتی توی رگها طلوع می کنه اسمش خونه.بدرود.
من اینجا رو دوس دارم
من این شعرا رو دوس دارم
من پتوها رو دوس دارم
لینکت میکنم که پیشم باشی
ارتباط با اشیای پیرامون و خودکامگی زبان در این شعر قابل تحسین است.
و زیبا
برقرار باشید
دعوت مرا به وبلاک کوتام بپذیرید
متشکرم.
مرسی. قربونت
سلام بر آقا سعید بزرگوار.
بهانه ای برای مزاحمت در این شعری که قبلا هم خوانده بودم نبود جز اینکه سلامم را ول کنم به این صفحه و نگاهم را به این شعر
سلام آقای آرمات منو میشناسید که رو نمایی کتاب آقای شهر جو
شناختید...چند تا شعر داشتم اجازه هست ...برام نقد کنید
شعر اول
خورشید را مچاله می کنم لای دستمال کاغذی
می گذارم داخل جیب خالی پدر
این را دور شال گردنش می پیچد
روده هایم بالا می آوردخستگی های جاده را
وانگشتانی که تا می خورد در رخت خواب
رد پایت بیرون زده از یقه پیراهنم
بالا می آید روده
میان دندان
که سلول های زبان را
دو دستی قورت می دهد
غروب هم روی ویلچر نشسته
واین رفت وآمدها
که شبانه مخفی در من فرو ریخت
رگه های تنهایی در زده
روی نبض مدرسه
این خانم معلم...
بدون اجازه تورا تکلیف من کرده
با انتظار جمله بساز
وتو...
دوثانیه مانده به برف موهایت
ایستاده ای روی جیب های خالی پدر
شعر دوم
از خانه که بیرون میزنی
کلمه ها لخت از ریه هایت بیرون می ریزند
بالا می کشد کوچه را به زور از قوزک پا
فشارت که بالا می زند
وارونه می بینی همه چیز
این شهر دارد مریض می شوددر ریه های تو
زیاد دلچسب نیست هوای تب کرده بیرون
بر می گردی
تنگ می شود این خانه در گلویت
بیرون می آورد پیراهن
تنگ است تن ریه هایت
اکسیژن کم می آورد این اسپری لعنتی
بالا می زند فشارت
با چکش دیوار وارونه سقوط می کند در من
زهرا عبدالصمدی -میناب
ممنون استاد
سلام آقای آرمات من شما رو لینک کردم شما هم منو لینک می کنید مچکرم....منتظرتون هستم
سلام
با احترام دعوتید به" زنده باد ویرانگر!!!"
پاییز شاد!
سلام
با احترام دعوتید به" زنده باد ویرانگر!!!"
پاییز شاد!
تو هم مثل من دبیر ادبیاتی نه ؟ سعید!
بله دوست عزیز
کانون ادبی زمستان برگزار می کند:
سی و دومین جلسه نقد کتاب شعر
"مادر پرنده خواست"
سروده: سپیده مختاری
باحضور:
محمد علی بهمنی، یوسفعلی میرشکاک، عبدالجبار کاکایی، بهروز یاسمی و محمود اکرامی
زمان: شنبه 20 آذرماه 89 ساعت:17
نشانی: تهران، خ کارگر جنوبی، م قزوین، خ قزوین، خ شهید مرادی، فرهنگسرای رازی، سالن کنفرانس
منتظر شما عزیزان هستیم
سجاد عزیزی آرام
مدیر کانون ادبی زمستان
سلام آقای آرمات....
خوبین !منون که اومدین به وبم
اما من می خوام شعرمو نقد کنید هر چند بد باشه بگین من ناراحت نمی شم خواهش می کنم
راستی پیشاپیش عید سعید غدیر خم را به شما تبریک عرض می کنم
بازم بیاین
سلام سعید جان!
سنگ پراکنی است...
بیابه سنگ وسارم...
شعر خوبی با تخیلی ناب...خوشحال می شم مرا بخوانی جناب سعید
فهیمه به گوگل معتاد است
بروزم
سلام
مجموعه رباعی
"یک چای برای آدم برفی"
منتشرشد.
به دستهای خودم ... اعتماد خواهم کرد!
به دستهای نحیفم ... که زنده اند انگار!!!
هستی ... اشکت در می آید!
نیستی ... اشکت در می آید!
اما ... " بودن به از نبود شدن ... خاصه در بهار! "
هستم وخواهم بود!
با
دانلود یک آهنگ خوب...
یک کتاب خوب!
یک داستان خوب...!!
به روزم ... با حرفها ودردهایی که خوب می دانم از کجا آب می خورند!
... و غمگین ترین چهارپاره این روزهایم!!!
این اولین پست وبلاگ من است!
بدینوسیله به اطلاع می رساند:
همزمان با تولد احمد شاملو
در ۲۱ آذر
ماهنامه ادبی تخصصی شعر کندو
مستقل از کلیه جریانات شعری و ادبی کشور
و با اهداف
ـ اشاعه شعر امروز فارسی در جهان
ـ معرفی شاعران جوان و آینده دار کشور
ـ معرفی مجموعه شعر های برتر
ـ نقد و بررسی جریانات شعری
ـ نقد و بررسی مجدد جشنواره های شعر در ایران
ـ فاش سازی قسمتی از پشت پرده ی شعر ایران
ـ آسیب شناسی شعر امروز ایران
ـ سعی در ایجاد نظام مدون نقد ادبی (شعر)
ـ بازگشایی پرونده های شعری این سه دهه
ـ معرفی کارگاه های شعر
و...
منتشر می شود.
بدینوسیله از کلیه شاعران - منتقدین - اساتید - خبرنگاران و..
دعوت به همکاری می شود.
رزومه ی کاری خود را همراه با شماره ی تماس
به آدرس:
kanduu.mahname@yahoo.com
برای سردبیر ماهنامه بفرستید.
تیر/باران
با یک سپید منتظر نقد و نظرات شماست....
.
.
.
به پیانیست شلیک کنید!
صدیقه حسینی/رشت
سلام آقای آرمات
به روزم میشه بیاین روی کارای جدیدم حرف بزنید
خوشحال میشم
منتظر کامنت شما هستم
خوبی سعید عزیز؟
مرسی مهدی جان سرم خیلی شلوغه ولی فقط با خودم
گفتم اگر نظر به توخواهربرادریست شرمنده! آن نگاه برایم عوض شده است (آرش آذرپیک)
سلام باسه غزل حسی ازبنیانگذارمکتب ادبی اصالت کلمه(جناب استادآرش آذرپیک)به روز هستم شماکدام یک رامی پسندید؟چرا؟
گفتم اگر نظر به توخواهربرادریست شرمنده! آن نگاه برایم عوض شده است (آرش آذرپیک)
سلام باسه غزل حسی ازبنیانگذارمکتب ادبی اصالت کلمه(جناب استادآرش آذرپیک)به روز هستم شماکدام یک رامی پسندید؟چرا؟
سلام
متاسفانه وبلاگ گریه های قلم با شعر و خبر به روز شد...
منتظرتان هستم...